تردید یکی از طبیعی ترین و رایج ترین احساساتی ست که یک فرد صاحب کسب و کار یا مدیریت یک واحد و سازمان میتواند در طی زندگی کاری اش تجربه کند. نیاز به تصمیم گیری درست و انتخاب بهترین و مناسب ترین گزینه یکی از مهمترین مهارت هایی ست که به هر فردی کمک میکند نه تنها در حوزه ی فعالیت شغلی حتی در مسیر زندگی اش بتواند احساس مثبت و رضایت بیشتری به زندگی اش وارد کند و موفقیت های بیشتری به دست آورد .

ولی تصمیم گیری هم مثل خیلی از عبارات دیگر دنیایی از پیچیدگی ست. چه کسی میخواهد تصمیم اشتباه بگیرد؟ همه دوست دارند و میخواهند بهترین تصمیم را بگیرند ولی اینکه چرا نمیگیرند دلایل متفاوتی دارد

تصمیم گیری درست در ابتدا نیاز به آگاهی و دانایی دارد و بعد نیاز به شجاعت برای پذیرفتن مسئولیت ها و حتی تغییراتی که ممکن است بواسطه تصمیم جدید نیاز به اجرایی شدن داشته باشد.

ما خیلی وقت ها تصمیم اشتباه میگیریم نه صرفا به خاطر اینکه نمیدانیم تصمیم درست چیست. گاهی تصمیم اشتباه میگیریم چون جرئت و شجاعت پذیرش واقعیت را نداریم.

گاهی تصمیم اشتباه میگیریم چون در پی تصمیم درست،  نیاز به تغییر و انجام فعالیت هایی داریم که خارج از منطقه امن ما قرار گرفته اند، و در کلام ساده تنبل تر و بی مسئولیت تر از چیزی عمل میکنیم که باید بکنیم.

این قضیه در مورد کسب و کار، پروژه ها و شرایط کاری هم یه شدت صدق میکند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که فکرتان درگیر این مساله باشد که باید بروید یا بمانید؟ باید عطایش را به لقایش ببخشید یا نبخشید و کمی بیشتر تلاش کنید شاید نتیجه دهد

هرچه قدرهزینه و سرمایه گذاری بیشتری کرده باشید  این تصمیم گیری سخت تر خواهد شد. تصور کنید با هزار امید و آرزو کسب و کاری را شروع کرده اید یا وارد حوزه ی کاری خاصی شده اید ولی بعد از مدتی متوجه میشوید کاری نیست که خواسته ها و انتظارات شما را برآورده کند .

حال از یک طرف کلی هزینه کرده اید و از طرفی میدانید مسیری که انتخاب کرده اید شما را به جایی که باید نمیرساند.

چه کار باید کرد؟ و بهترین تصمیم در این مواقع چه تصمیمی ست؟

ماندن یا رها کردن؟!

ست گودین Seth Godin در کتاب کوتاه و مختصر  “The Dip” که به فارسی هم با عنوان شیب یا دره موفقیت ترجمه شده است به خوبی به این موضوع میپردازد. و به شما یاد میدهد چه زمانی جرئت کنید و رها کنید و چه زمانی سختی ها را تاب بیاورید و به تلاشتان ادامه دهید.

در این کتاب ست به یک تصور عمومی اشتباه اشاره میکند که برخلاف تصور عموم که فکر میکنند همیشه و تحت هر شرایطی باید ماند و ساخت ، اتفاقا تفاوت افراد و شرکت های موفق و ناموفق در این است که افراد موفق به خوبی تشخیص میدهند و جرئت میکنند تا تصمیم درست بگیرند و رها کنند.

گودین نشان میدهد برنده ها، سریع تشخیص میدهند و به موقع و بدون هیچ عذاب وجدانی آنچه را باید بی خیال شوند ، ترک میکنند.

هر چیزی که جدید و نو است (یک پروژه ی جدید، کسب و کار جدید، شغل جدید یا حتی رابطه جدید) در ابتدا پر است از لذت و هیجان. ولی کم کم سختی ها خودشان را نشان میدهند و چالش ها بزرگ و بزرگ تر میشوند.

مثل اینکه شما در ابتدا در دره ای صاف و هموار حرکت میکنید و کم کم شیب شروع میشود و حالا باید به سمت بالا حرکت کنید.

سختی ها شروع میشود ولی توانایی تشخیص این نکته که آیا شرایط موجود و این سختی ها مردابی ست که در حال دست و پا زدن هستید،  یا یک حرکت رو به جلو و به سمت بالا برای اینکه تبدیل به بهترین شوید چیزی ست که افراد موفق را از افراد ناموفق متمایز میکند.

برندگان برای از شیب بالا رفتن آماده و مشتاق هستند. آنها می دانند که هرچه مانع بزرگتر باشد، پاداش عبور از آن نیز بیشتر است. اگر بتوانید شیب را پشت سر بگذاریدو  بهترین باشد ، سود ، شکوه و امنیت طولانی مدت کسب خواهید کرد.

این کتاب برای هر فردی  که در فضای کسب و کار مشغول است ،مفید است.  اگر یک کارآموز باشید یا یک مدیرعامل ، این کتاب کوچک جالب به شما کمک می کند بفهمید آیا در مرداب گیر کرده اید و دست و پا میزنید یا در مسیر رشد و موفقیتی قرار دارید که شایسته وقت ، تلاش و استعداد شما است.

 

داستان مطالعه ی کتاب شیب و خلاصه ی مطالب کلیدی و مهم آن :

در مورد کتاب شیب ، چندین  بار شنیده بودم تا امروز که فرصت شد به لطف خستگی های این مدت، کمی به خودم فرصت بدهم و خود کتاب را بخوانم .

مهمترین پیام ست گودین در کتاب شیب، تاکید بر اهمیت تشخیص تمایز است. تمایز بین چیزی که ارزش دارد برایش سختی بکشی و چیزی که ارزش ندارد و فقط دست و پا زدن بیهوده است و هرچه زودتر رهایش کنی به نفعت است.

ست در این کتابش تاکید میکند بهترین شدن ارزشش را دارد ولی برای بهترین شدن باید از شیبی سخت عبور کنید جایی که اکثر افراد متوسط جا میزنند یا توان ادامه دادن ندارند یا از ابتدا وارد مسیر اشتباهی شده اند و از ادامه ی راه انصراف میدهند. فقط  آنهایی که نور انتهای مسیر، شیفته شان میکند میتوانند از سختی ها و خطرات بگذرند و به پاداش عبور از شیب دست پیدا کنند.

اگر شما هم تجربه راه اندازی یک کسب و کار را داشته باشید یا هرچیزی که برای به دست آوردن و رسیدن به جایگاه فعلیش برایش هزینه کرده باشید (زمانی ، مالی، احساسی و ..) میدانید ترک کردن چیزی که زمانی با کلی امید و آرزو برایش سرمایه گذاری کرده اید یکی از سخت ترین تصمیم هاست  و نیاز به شجاعت و جسارت زیادی دارد.

از نظر ست گودین، بر خلاف آنچه عموما در سخنرانی های انگیزشی میشنویم، گاهی باید دست از سخت کار کردن و پشتکار برداشت و رها کرد!
ادامه ندادن مسیری که شما را به جایی نمیرساند، چیزی نیست که بابت آن خودتان را سرزنش کنید

خروج از یک کار یا موقعیت به معنای شکست و بی عرضگی نیست، اتفاقاً نتیجه تیزهوشی و شجاعت شماست. خروج به موقع نشان می‌دهد بینش عمیقی دارید و شجاع هستید تا منابعتان را روی چیزی هزینه کنید که شما را به منافع چشمگیری میرساند.

بااینکه هوشمندانه تر از ترک کردن این است که اصلا وارد مسیری که میدانید حاضر نیستید پای همه ی سختی هایش بایستید، شوید.

قبل از ورود به مسیر به این فکر کنید آیا این مسیری هست که من حاضر باشم پای تمام چالش ها و سختی هایش بایستم؟! و اگر نیست همان بهتر که وارد نشوید.

البته گاهی موضوع این قدر شفاف و روشن نیست و در طی راه متوجه میشوید که این راه برای شما بهترین مسیر نیست و اینجاست که قدرت تشخیص و شجاعت  رها کردن میتواند شما را از سرمایه گذاری بیهوده نجات دهد.

کتاب شیب با تاکید بر اهمیت بهترین بودن شروع میشود.و اینکه چرا باید بهترین باشید.

زیرا همه برای تنجام کارشان به دنبال بهترین ها هستند.

خوشبختانه ست گودین از بهترین بودن تعریفی کاملا کاربردی و قابل اجرا دارد . بطوریکه میگوید :

“بهترین به این معنا که بهترین برای مشتریان، درست در همین لحظه، بر مبنای آنچه که آنها می‌دانند و باور دارند و جهان به این معنا که جهان آنها، جهانی که آنها به آن دسترسی دارند.

بنابراین اگر به دنبال یک ویراستار باشم در واقع به دنبال بهترین ویراستار در زبان فارسی هستم که در دسترس باشد و بتواند به طریقی با قیمتی که من می‌توانم پرداخت کنم با من کار کند، چنین فردی بهترین فرد در جهان برای من است.

و شاید بهترین را بتوانیم ” مناسب ترین” در نظر بگیریم

بازار انبوه در حال مرگ است دیگر تنها یک آهنگ یا یک برند قهوه بهترین نیست. در حال حاضر یک میلیون بازار کوچک وجود دارد و هر بازار کوچک یک مناسب ترین برای من دارد که تبدیل میشود بهترین برای من مشتری .

اگر بازار کوچک شما عبارت است ازگل و گیاه در یک شهر کوچک، همان شهر کوچک ، دنیای شماست و بهترین بودن در آن دنیای خاص، باید هدف شما باشد.

بهترین، وابسته به طرز تفکر فرد است من به عنوان خریدار تصمیم گیرنده هستم. تعریف من از “بهترین” مهم است نه تعریف شما. جهانی که من تعریف می کنم بر پایه تمایلات و آسایش من بنا شده است در دنیای من بهترین (مناسب ترین) باش تا به تو پاداش دهم.

چطور میتوانید تبدیل به بهترین برای مشتریانتان شوید؟

تفاوت کسی که صرفا دوست دارد بهترین باشد با کسی که در عمل بهترین میشود، در عبور از شیب و چالش های پیش رو است.

در ابتدا وقتی کاری را شروع می‌کنید برایتان جذاب و سرگرم کننده است ولی کم کم سختی های کار خودش را نشان میدهد .نویسنده از این مجموعه سختی ها و چالش ها با عنوان شیب یاد میکند.شیب همان تقلا و تلاش سختی است که بین شروع یک کار و متخصص و استاد واقعی شدن در آن کار وجود دارد.

تلاش سختی که در واقع یک میانبر است زیرا باعث میشود سریع تر از هر راه دیگری به آنجایی که می‌خواهید برسید.

شیب مجموعه کارهای سختی ست که باید انجام دهید تا بتوانید از پس چالش های مسیر بهترین شدن برآیید. شیب همان تفاوت تکنیک های دم دستی مبتدی ها و روش های کاربردی و موثر متخصصان است. شیب فاصله زیاد ادعاهای پهلوان پنبه ای و دستاوردهای واقعی است و عبارت است از دیوارهای هوشمندی که کار گذاشته شده است تا افراد عادی را بیرون نگه دارند.

در زمینه بازار، شما می‌بینید که شرکت هایی وارد یک حوزه ی کاری می شوند و زمان و پول بسیاری برای تولید محصول، تبلیغات و بازاریابی و اجاره یک دفتر یا فروشگاه سرمایه گذاری می‌کنند، تنها برای اینکه راه شان را در یک بازار پر منفعت باز کنند. و یک سال بعد بیشترشان از گردونه رقابت‌حذف میشوند زیرا توان و انگیزه ی عبور از سختی ها و چالش های شیب را ندارند. “

 

آیا باید بمانید یا رها کنید و خارج شوید ؟

یکی از سخت ترین تصمیم ها تصمیم به ماندن یا رها کردن است. اینکه تشخیص دهید در شرایط مرداب هستید یا در حال عبور از شیب.

مرداب شرایطی است که شما کار می کنید و کار می‌کنید و کار می‌کنید و تغییر زیادی به وجود نمی آید. نه خیلی بهتر می‌شود و نه خیلی بدتر. استعداد شما با مسیر هم‌خوانی ندارد و برای چیزی که قرار نیست تبدیل به بهترین شود، سرمایه زندگی تان را هزینه میکنید . هزینه ی بسیار برای پاداشی بسیار اندک.

اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید باید هرچه زودتر از آن خارج شوید. واقعاً ارزش ندارد زندگیتان را صرف چیزی کنید که قرار نیست بهتر شود.

“از مردابها خارج شوید تا بتوانید منابع تان را برای عبور از شیب کاری که میتوانید در آن بهترین باشید متمرکز کنید”

در کتاب شیب به این موضوع اشاره نشده است که چطور کار یا حوزه ای را پیدا کنید که حاضر باشید برای بهترین شدن در آن کار، سختی های عبور از شیب آن را به جان بخرید.

و البته به نظر من این یکی از چالش برانگیزترین قسمت های تصمیم گیری ست که ناآگاهی در مورد آن میتواند به ماندن مدت زمان بیشتر در وضعیت مرداب منجر شود.

در مطالب دیگر روی این موضوع بسیار مهم بیشتر صحبت میکنیم

نکته ی بسیار حائز اهمیت دیگر که ست گودین در کتاب شیب به آن اشاره میکند، انتخاب صحیح  بازاری ست که میخواهید در آن بهترین باشید. شما باید توانایی و منابع لازم برای عبور از شیب را داشته باشید و واقع گرایانه وارد شوید .

بدین منظور گودین با مثالی این نکته ی مهم را قابل درک تر میکند .او مثال فشار و باد لازم برای بهترین بهره وری تایر را میزند. در حالی که ۱۰ درصد باد بیشتر باعث ترکیدن تایر می شود ۱۰ درصد باد کمتر هم آن را بلا استفاده می کند دقیقاً میزان مشخصی از فشار وجود دارد که باعث می‌شود بتوانیم از تایر به خوبی استفاده کنیم.

اگر به بازاری وارد شوید که خیلی بزرگ است یا منابعی که دارید کفاف تولید در آن بازار را نمی دهد در آن گم خواهید شد. کسی شما را نخواهد دید و پیامتان منتشر نمی شود. تولید محصول برای یک بازار خیلی بزرگ درست مثل وارد کردن مقدار کمی باد در یک تایر کاملا خالی، تاثیر بسیار کمی دارد .نمی‌توانید فشار کافی را ایجاد کنید و نمی توانید از شیب بالا بروید

ابتدا میزان فشاری که می توانید تولید کنید را اندازه بگیرید سپس تایر خود را انتخاب کنید نه خیلی بزرگ نه خیلی کوچک.

و در انتهای کتاب، گودین به شما کمک میکند با پاسخ به این سوالات، دید واضح تر و روشن تری پیدا کنید و تصمیمات بهتری بگیرید

 

سوالات :

– آیا در حال حاضر با یک شیب  طرف هستم یا آبشار یا مرداب؟

– اگر در یک مرداب هستم چطور می‌توانم آن را به یک شیب تبدیل کنم ؟

– آیا مقاومتی که دارم به خرج می‌دهم در بلندمدت پاداش مناسب خواهد گرفت ؟

– آیا با یک فرد طرف هستم یا قرار است یک بازار را تحت تاثیر قرار دهم؟

–  چه موقع باید خارج شوم؟ الان باید تصمیم بگیرم نه وقتی که در میانه راه هستم و نه وقتی که بخشی از وجودم از من می‌خواهد که خارج شوم

  • آیا خروج از این کار به من کمک خواهد کرد که از شیبی مهمتر بگذرم؟
  • اگر قرار است خارج شوم حالا که چیزی برای از دست دادن ندارم آیا می توانم کار فوق‌العاده‌ای انجام دهم تا بازی را تغییر دهم؟
  • شانس این پروژه برای اینکه در دنیا بهترین باشد چقدر است؟
  • چه کسی تصمیم می گیرد که کار من بهترین است؟
  • آیا میتوانم دنیای مد نظرم را کوچکتر کنم ؟
  • آیا منطقی است که هر جایی که به دستم رسید رزومه ام را تبلیغ کنم فقط به این امید که شاید اتفاق بیفتد؟
  • با اینکه شغلم را دوست دارم آیا وقت خروج از آن فرارسیده است؟
  • آیا اینکه هیچ کاری صورت ندهم بهتر است یا اینکه برای خروج، برنامه داشته باشم و سپس یک کار بزرگ انجام دهم ؟
  • آیا میخواهید بدون خارج شدن از کارهای دیگر چیزی عالی خلق کنید ؟
  • اگر از آن می‌ترسید شاید چیز خوبی برای امتحان کردن باشد!

برداشت کلی من از کتاب شیب نوشته ست گودین :

داستان همان داستان ساده در گفتار و سخت در عمل ست . اگر نمیتوانی در چیزی بهترین (مناسب ترین) باشی و آن قدر برایت ارزشمند نیست که زندگی ات را صرفش کنی رهایش کن و در مسیری قرار بگیر که هدف و مقصد آن بهترین شدن در کاریست که برایت ارزشمند است. زیرا منابع تو محدود است و عدم تمرکز فقط منابع تو را به هدر میدهد. در طی این راه شیبی را باید طی کنی که فاصله بین تو و افراد متوسط و ضعیف خواهد بود .

تو تنها برای کاری حاضر هستی سختی های عبور از شیب، را به جان بخری که برایت ارزشمند باشد. و بدانی بعد از عبور از شیب به چه چیزی خواهی رسید و بتوانی نور را در انتهای کانال تشخیص دهی. از طرف دیگر باید منابع و ابزار کافی برای عبور از این شیب را داشته باشی وگرنه هر چه قدر هم مشتاق باشی، وسط راه کم می آوری و نمیتوانی شیبی که فاصله تو از افراد متوسط است  را با موفقیت پشت سر بگذاری.