چرا تضاد درونی مهمترین عامل برای نرسیدن به زندگی دلخواهتون هست؟

سه راهکار عملی برای حل تضادها و تعارض های درونی

مدت هاست آرزوی چیزی رو دارید، مدت هاست برای رسیدن به چیزی تلاش میکنید و مدت هاست برای رسیدن به چیزی برنامه ریزی میکنید. ولی با وجود تلاش های زیادی که میکنید به خواسته تون نمیرسید و دلیلش رو هم متوجه نمیشید.

گاهی ممکنه فکر کنید کلا شانس ندارید  یا شاید استعداد و توانایی لازم ندارید یا …

مهم هم نیست در چه حوزه ای باشه .میتونه یک رابطه ی عاطفی عمیق باشه یا یک کار پرسود یا شغل دلخواه یا حتی کم کردن وزنتون یا داشتن یک سبک زندگی سالم …

اینجاست که  بحثی وارد میشه که ممکنه کمتر با این عنوان شنیده باشید و اون تضادهای درونی هست.اگر بصورت مداوم برنامه ریزی میکنید ولی وسط کار جا میزنید احتمالا تعارض های درونی حل نشده ای دارید که وقتش رسیده تا بهشون توجه کنید تا بیشتر از این زمان رو برای رسیدن به خواسته ها و اهدافتون از دست ندید

درگیری و تضاد ناخودآگاه درونی، میتونه خیلی پیچیده و گیج کننده باشه .اما دلیل نمیشه که چون سخت و گیج کننده ست ازشون اجتناب کنید.اصلا مشکل از همین جا شروع شده که اجتناب کردیم.

تعارض درونی جزو مشکلاتی ست که علائم واضح و مشخصی نداره. و بسیاری از افراد روی نشانه ها و اثراتش تمرکز میکنند به جای اینکه به علت های اصلی و ریشه های تعارض درونی توجه کنند.

 

در این مطلب این موارد رو باهم بررسی میکنیم

– اول اینکه تعارض درونی Inner conflict چی هست؟

-درباره چند نمونه از تعارضات درونی در دنیای واقعی صحبت میکنیم

– علائم مخرب درگیری و تضاد درونی را نشون میدیم. اینکه تضاد درونی بدون اینکه متوجه باشید، چطور و چه قدر میتونه شمارو از رسیدن به خواسته ها و زندگی دلخواهتون در جنبه های مختلف دور نگه داره

-و در انتها چند راهکار کاربردی برای حل و رفع تضادهای درونی رو باهاتون در میون میذارم.

 

 

تعارض یا تضاد درونی چیست؟

درگیری و تضاد درونی، نتیجه دو انگیزاننده متضاد در درون یک شخص است. خود انگیزاننده ها براساس باورها یا نیازهای متناقض شکل میگیرند.

Inner conflict is the result of two opposing motivations inside one person

. Self-conflicted motivations may be based on conflicting beliefs or conflicting needs.

چند تا مثال ساده میارم تا بتونید بهتر مفهوم تضاد درونی رو درک کنید البته که این مثال ها  معمولا مشکلات شخصی قابل توجهی ایجاد نمی کنند ، اما به درک موضوع کمک میکنند

 

نیازهای متناقض

درگیری : شما گرسنه هستید ، اما چون یک جلسه مهم دارید فرصت غذا خوردن ندارید. نیاز شما به غذا خوردن با نیاز به انجام کار مهمی که دارید در مغایرت است.

علائم احتمالی این درگیری درونی: سرخوردگی ، عصبانیت ، ناامیدی خفیف

تعارض : شما با دوستاتون از چند روز پیش برنامه گذاشتید تا بعد از ظهر دورهمی داشته باشید اما  فرزندتون تنهاست و اصرار میکنه تا خونه بمونید

نیازهای اجتماعی شما (همراهی با دوستانتون) با نیازهای خانوادگی شما مغایرت دارد (نیاز به اینکه  نسبت به والدین/اعضای خانواده مسئولیت پذیر باشید).

علائم احتمالی: سرخوردگی ، گیجی ، عصبانیت ، احساس گناه ، حسادت (کسانی که مسئولیت های تربیتی ندارند)

درگیری: به عنوان یک خانم میخواید در یک مصاحبه کاری برای اولین بار شرکت کنید ولی آدرسی که برای مراجعه به شما دادند، بیشتر به یک مکان کاملا خصوصی اشاره میکند. و با رفتن به آنجا احساس امنیت نمی کنید.

 نیازهای مالی و روانی شما (برای داشتن درآمد و استقلال فردی) با نیاز شما به ایمنی شخصی مغایرت دارد.

علائم احتمالی این تعارض درونی: ترس ، گیجی ، بلاتکلیفی ، ناامیدی ، درماندگی

این درگیری های روانی احتمالی ممکن است مسائل بغرنجی نباشند. و شما به سادگی حلشون کنید. مثلا قبل از رفتن به جلسه چند تا بیسکوئیت بخورید. برای فرزندتون توضیح بدین که از چند روز پیش برنامه گذاشتین و نمیخواید برنامه تون کنسل کنید ولی به جاش سعی میکنید زودتر به خونه برگردید. و برای مصاحبه شغلی هم با یکی از دوستانتون هماهنگ کنید تا همراهیتون کنه .

ما اکثرا سعی می کنیم تعارض های درونی شناخته شده رو حل کنیم . طوریکه هر دو نیاز رو با یک راه حل یا سازش تامین کنیم. و عموما وقتی نیازها آگاهانه و قابل درک باشند، میشه این نیازها رو بخوبی مدیریت کرد.

ولی مشکلات واقعی زمانی رخ میدند که نیازها بصورت ناخودآگاه باشند یا اشتباه درک بشن، و شما علائم ناشی از تعارضات درونی رو تجربه می کنید، در حالیکه راهکاری برای حل و سازش ندارید. چون اصل نیاز ناشناخته ست و نمیدونید اصلا به چه نیازی باید پاسخ بدین؟!

در ادامه این بحث روشن تر میکنم

اول بریم سراغ تعارض ها و درگیری های درونی که از اعتقادات و باورهای متضاد درونی مون ناشی میشن

 

عقاید و باورهای درونی متناقض

باور شماره 1: شما معتقدید باید برای پیشبرد شغلتون، قاطع و صریح باشید.

باور شماره 2: شما باور دارید، اگر قاطع باشید یا روی حرفتون محکم بایستید، مورد تمسخر قرار میگیرید یا کسی جدی نمیگیردتون  یا اخراج میشید

علائم احتمالی: ترس ، تردید ، تنفر از خود ، انفعال ، رفتار منفعلانه ، پرخاشگری ، ناامیدی ، احساس بیهودگی ، بی علاقگی یا پوچی درونی

باور شماره 1: شما باور دارید اعضای دیگه خانواده، باید بیشتر بهتون کمک کنند.

باور شماره 2: شما اعتقاد دارید این وظیفه شما (در نقش شما) ست که این کارها را بدون شکایت انجام بدید.

علائم احتمالی: کینه ، ناامیدی ، طغیان ، احساس قربانی بودن ، درماندگی ، بیهودگی

باور شماره 1: شما اعتقاد دارید که باید درست غذا بخورید و به طور مداوم ورزش کنید تا انرژی بیشتری داشته باشید و سلامتتون رو در سالهای آینده بیشتر تضمین کنید.

باور شماره 2: شما معتقدید بیش از حد ضعیف ، بی انضباط یا بی لیاقت هستید و نمی توانید به بایدهای سلامتیتون، پایبند باشید تا احساس خوبی داشته باشید.

علائم احتمالی: چرخه رژیم یو یویی،  یا بهم زدن رژیم ، انتقاد از خود ، تعلل ، ناامیدی

چرا تضاد درونی ممکن است بزرگترین مانع شما باشد؟

سه دلیل وجود دارد که تضاد و تعارض درونی  میتونه اصلی ترین مساله همه ما باشه :

  1. تضاد و تعارض درونی تا حد زیادی اجتناب ناپذیر هست. با توجه به نیازها ، باورها و به طور کلی ماهیت زندگی ،نمیشه از پیش آمدن تعارض ها اجتناب کرد. شما نمی تونید روی این موضوع کنترل داشته باشید که یک نیاز چه زمانی و در چه شرایطی ایجاد بشه که یه وقت با نیاز دیگه ای مغایرت نداشته باشه.
  1. ذهن یک ماشین باورساز خیلی فعال بشمار میاد. تجربیات مثبت و منفی، تنوع زیادی دارند و از طرف دیگه ما عموما تمایل داریم تجربیات رو بازتابی از آنچه که هستیم ببینیم (بویژه در کودکی) ، و بنابراین باورهای مثبت و منفی بدون هیچ گونه تلاش و قصد آگاهانه ای خودبخود، شکل می گیرند.
  1. مهمترین دلیلی که تعارض و درگیری درونی، مهمترین مساله هر انسانی میتونه بشمار بیاد توجه به تأثیرات جسمی و روانی تعارض درونی مزمن(استرس) هست. ممکنه همه ما یک عمر با تضادهای درونی حل نشده زندگی کنیم و شاهد تاثیراتش در زندگیمون باشیم. علائم معمول تعارض ها و درگیری های درونی حل نشده، می تونند به راحتی به پریشانی عاطفی مزمن ، افسردگی ، اضطراب ، وحشت ، بی خوابی و بی شمار شرایط مرتبط با استرس تبدیل شن

و از همه بدتر ممکنه اصلا متوجه ماهیت تعارض های درونی نباشیم . و وقتی اصلا نمیدونیم مشکلی هست چطور میخوایم برطرفش کنیم ؟!

به همین دلیل هست که درک تعارض های درونی و یادگیری راهکارهای حلش خیلی مهمه

 

چالش برانگیزترین جنبه حل تعارض داخلی

تعارضات یک مرد نشان میدهد او واقعا چه کسی ست.~ اریک اریکسون

معمولا وقتی تعارض درونی وجود داره، بصورت آگاهانه فقط از یک جنبه اش آگاه هستیم و جنبه دیگه همچنان اثراتش رو میذاره ولی ما نسبت بهش آگاهی نداریم .

چطوری؟!

طبق تحقیقاتی که انجام شده، بیشتر فعالیت های تصمیم گیری ما بر اساس ناخودآگاه مون شکل میگیره. افراد روزانه 10 هزار تصمیم می گیرند و چند لحظه بعد از تصمیم گیری، نسبت به تصمیمی که گرفتند، آگاه می شند.

در واقع، عوامل عمیق تری که در سطح ناخودآگاه  فعال هستند، تصمیم گیری را کنترل می کنند. مثل نیازها و باورهای درونی

به قول یکی از دانشمندان علوم عصب شناسی و شناختی، شما تصور میکنید که تصمیمات آگاهانه میگیرید در حالیکه بخش آگاهانه فقط نوک قله یخ هست که دیده میشه و اصل تصمیمات در سطح زیرین و ناخودآگاه شما گرفته میشه که دیده نمیشه .

وقتی انتخاب های رفتاری تون بر اساس یک درگیری  و تعارض درونی هدایت شه که ممکنه حتی متوجهش نباشید که عموما هم همنیطور هست این تعارض های درونی میتونه تو کل زندگی و تصمیماتتون خرابکاری کنه
و شما گیج میشید که چرا میخواید کاری رو که میدونید به نفعتون هست انجام بدین ولی در عمل کم میارید

مثلا
شما دوست دارید لاغر شید ، اما به دلایلی ، هرگز نمیتونید به رژیمتون پایبند بمونید . و هربار در تعهد به رژیمتون شکست میخورید ، ناامید میشید

دلیل عدم پایبندی به رژیم غذایی میتونه مربوط به نیازهای شناخته نشده و متناقض یا باورهای شخصی تون باشه.

مدت هاست به فکر شروع و راه اندازی کسب و کار خودتون هستید امل به دلایل و بهانه های مختلف ،فقط تعلل می کنید

به تعویق انداختن، احتمالاً به دلیل نیازهای ناخودآگاه یا باورهای محدود کننده است.

شما میدونید در یک رابطه ناسالم هستید و باید این رابطه رو تموم کنید تا بیشتر از این آسیب نبینید اما  هر وقت سعی میکنید این کارو انجام بدید هنگ میکنید ، گیج میشید و مثل یک معتاد دوباره برمیگردید.

باز هم ، خرابکاری در انتخاب سالم برای جدایی، مطمئناً به نیازها و باورهایی ربط پیدا میکنه که از بخش ناخودآگاهتون کنترل میشه

شما فقط از بخشی از آنچه می خواید ، نیاز دارید یا باور دارید آگاهید. ولی اثرات هر دو طرف درگیری درونی را تجربه می کنید. نیازها و باورهای ناخودآگاه شما هنوز هم در تصمیم گیری تأثیر می ذارند، حتی اگر آگاهانه متوجه نباشید که چرا و چطور ؟

و شما هربار استرس و ناامیدی اجتناب ناپذیر رو تجربه میکنید. چون در این پازل یک قطعه گمشده وجود داره که بدون آن نمی تونید مسئله رو حل کنید یا از تکرار الگوهای مشابه در آینده جلوگیری کنید.

 

سه مرحله برای حل تعارض ها و تضادهای درونی

 

حل درگیری های درونی فرآیندی هست که معمولاً به صورت مرحله به مرحله و اغلب با کمک یک متخصص انجام می شود. ولی من سعی میکنم روشی رو در ادامه توضیح بدم که خودتون به تنهایی هم بتونید این کارو انجام بدید  و یک گام بزرک به سمت اون بخش مورد نظر در زندگی دلخواهتون بردارید

 

گام اول : آگاهی کامل از هردو جنبه

شناخت آگاهانه از هر دو طرف یک تعارض و درگیری درونی ، چالش انگیزترین قسمت ماجراست. و اغلب نیاز به کمک یک متخصص درمانگر یا مربی داره. کسی که میدونه چطوری میتونه به شما کمک کنه تا انگیزه ها و باورهای ناخودآگاهتون رو که فرمون رو به سمت مخالف مسیر دلخواهتون میچرخونن، کشف کنید.

بخشی از آنچه باعث تعارض درونی شما شده، خارج از آگاهی آگاهانه شماست این نیاز یا باور سرکوب شده چون  معمولاً پذیرفتنش کار سختی براتون بوده . این قسمت پنهان و مخفی ، غالباً به خاطرات دردناک وابسته ست. و چون دردناک هست ترجیح دادین به عقب ذهنتون هدایتش کنید تا جلو چشمتون نباشه و اینطوری با پرت کردن حواستون یا ندیدنش،  دردی که براتون ایجاد میکنه رو کمی کمتر کنین .

و تا زمانیکه نتونید آگاهی تون رو نسبت به این نیازها یا باورهای طرد شده بالا ببرید و هردوجنبه ای که باعث تضاد درونی شدن شناسایی نکنید، نمیتونید کاری برای رفع این تعارض ها انجام بدید. وقتی به نیازها و باورهای بخش ناخودآگاهتون با تمام زشتی و دردی که ممکنه براتون زنده کنن، اجازه بدین که دیده شن ، حالا میتونید درک دری از واقعیت خودتون و نیازها و باورهاتون داشته باشید و حالا میتونید بر اساس اطلاعات کافی مشکل رو ریشه یابی و حل کنید.

برای مثال

ممکنه شما بخواید خوشبخت باشید و زندگی پر از شادی و سلامتی و رفاه داشته باشید ولی بخشی از ذهنیت شما باور داشته باشه لیاقتش جز غم و اندوه و تحت انواع فشارها بودن  بیشتر نیست.

شما می خواید نیازهاتون رو بشناسید و به اونها احترام بذارید ولی بخشی از ذهنیت شما باور داشته باشه  تنها هدف شما در زندگی شاد کردن و راضی نگه داشتن دیگران هست و اگر قبل از خواسته های خودتون به خواسته های دیگران توجه نکنید،مرتکب  رفتاری خودخواهانه میشید

یا ممکنه بخواید خیلی باانگیزه و پویا شروع به فعالیت کنید  و یک حرفه موفق با درآمدی بیشتر داشته باشید. ولی از طرف دیگه در ناخودآگاهتون باور داشته باشید که اگر موفق شید توجه زیادی به شما خواهد شد و این توجه فشار زیادی روی شما خواهد آورد

یا میدونید برای توسعه و رونق گرفتن کسب و کار و فعالیت های تجاری تون با دیگران باید صحبت و مهارت هاتونو به دیگران معرفی کنید اما باور دارید یا تصور میکنید اگر دیگران بدونند شما چه کاری انجام میدین شمارو مسخره کنن یا حتی ازتون فاصله بگیرن یا بهتون انگ ازین شاخه به اون شاخه پریدن یا شکست خورده بودن

وقتی کاملاً از جنبه ناخودآگاه وجودتون که باعث تعارض شده، باخبر باشید، در موقعیتی قرار میگیرید که میتونید برای حل شدنش کاری انجام بدین ولی تا زمانی که نیاز یا باوری وجود داشته باشه که قدرت هدایت تصمیم های شمارو داره ولی شما از حضورش بیخبر باشید کار زیادی از دستتون بر نمیاد. مثل یک عنصر خرابکار هر برنامه ای که شما برای رسیدن به زندگی دلخواهتون بریزید رو خنثی میکنه

 

گام دوم : در مورد هر دو جنبه ای که در تعارض باهم قرار گرفته اند فکر کنید

حالا میتونید کمتر نگران باشید چون تعارض های درونی قابل حل هستند. الان زمانی هست که باید آروم بگیرید چون قرار نیست تضادهای درونی رو با حمله یا حذف یکی از جنبه ها حل کنیم . یا چون با یکی از جنبه ها خوشتون نمیاد سعی کنید از بین ببریدش. با اینکه اولین راهکاری که به ذهن اکثر ما میرسه همینه ولی سعی کنید این روند رو متوقف کنید.
راهکاری که میتونه برای رفع درگیری های درونی کارساز باشه توجه و احترام به هر دو جنبه ست .
ولی همونطور که قبل تر گفتم شناخت باورهایی که برای سالها به عقب هول دادیم دیده نشن یا سعی کردیم همیشه ازشون فرار کنیم یک وقت هایی اصلا کار ساده ای نیست. بنابراین اگر خودتون نتونستید به این باورها یا نیازهای ناخودآگاه برسید از یک متخصص یا مشاور کاربلد کمک بگیرید. چون بعضی وقت ها این باورها اون قدر دردناک هستند که اصلا حاضر نیستید باهاشون روبرو شید.

برای مثال تصور کنید

اگر بخشی از شما باور داشته باشه که شما حتی اگر تلاش کنید باز هم مورد تمسخر و تحقیر قرار خواهید گرفت و در نهایت شکست خواهید خورد کارتون رو به تعویق نمیندازید؟

حتما این کارو میکنید و سعی میکنید با بهانه های مختلف از تجربه ی دردناکی که ذهن ناخودآگاهتون براتون متصور میشه خودتونو دور نگه دارید

این باورهای منفی ناخودآگاه، عموما از مجموعه ای از خاطرات دردناک ، سرکوب شده و حل نشده سرچشمه میگیره  که حالا بصورت یک قانون ثابت شما در ذهن شما تداعی میشه .و تا زمانیکه این باورها و نیازهای ناخودآگاه در ذهن شما حکومت کنند روند تصمیم گیری شمارو کنترل و مدیریت خواهند کرد

و حالا اولین راهکاری که به ذهنمون میرسه این هست که  این باور منفی رو به حداقل برسونیم یا نتیجه بگیریم که “ما نباید” چنین احساسی داشته باشیم ، و همین باعث میشه داستان بحرانی تر شه چون اینطوری شروع کردیم به انکار یک بخش مهم و حل نشده از روانمون. حتی ممکنه بعضی از افراد بخاطر داشتن چنین احساسات یا باورهایی شروع کنن به مسخره و تحقیر کردن خودشون.

ترس ناخودآگاه از تحقیر اغلب منجر به خود تحقیری میشه و این جزو بدترین خودتخریبی  هایی هست که یک نفر میتونه نسبت به خودش انجام بده.

چرخه معیوب انکار و خودسرزنشی  فقط درگیری و تضاد درونی رو تشدید می کنه ، و با سرکوب جنبه منفی، عقده قدرت نمایی ش رو تقویت میکنه و باعث میشه بقیه عمرتون هم روی تصمیمات مهم زندگی تون تاثیر بذاره .

دوست داشته باشید قبول کنید یا نه، گذشته شما تأثیر چشمگیری در تصمیماتی که می گیرید داره. تجربیات گذشته در شکل گیری جایگاهی که الان دارید و تصمیم هایی که گرفتید تاثیر غیرقابل انکاری داشته و خواهد داشت.

اگر بتونید بدون تلاش برای انکار یا سرزنش و تحقیر، جنبه های مختلف تعارض های درونی ذهنتون رو درک کنید (که خودش یک موفقیت بزرگ بشمار میاد) یک فرایند شگفت آور قدرتمند در زندگی تون شروع میشه.

و وقتی بتونید باورها و نیازهای ناخودآگاه تون رو بپذیرید بخش عمده ای از راه طی کردین.

زمانیکه آگاهانه به چیزهایی که بالقوه استرس زا هستند فکر میکنید میتونید بدون عکس العمل استرس زا به اونها رسیدگی کنید.

در این شرایط ، با توجه به اینکه کل مسئله روی میز هست ، ذهن خودآگاه تون با در نظر گرفتن منابع شروع به پید کردن راه حل میکنه و اینجاست که  ایده های جدید ظهور خواهند کرد.

 

گام سوم :  تلاش برای هماهنگی و تطبیق تعارض ها و تضادهای درونی

چیزی که باید در مورد باورها و نیازهای ناخودآگاه بدونید این هست که دست کم گرفتن این باورها اصلا به نفعتون تموم نمیشه. گاهی ممکنه این باورها این قدر عمیق در ذهن و روحتون ریشه دوونده باشن که بدون کمک یک فرد متخصص و مشاور نتونید از پسشون بربیاید.

از طرف دیگه خیلی مهم هست که بتونید درک دقیق و درستی از مشکل داشته باشید و بعد بهترین و مناسب ترین راه حل رو براش درنظر بگیرید. این خیلی مهمه که بتونید مشکل اصلی رو شناسایی کنید تا بعد باابزارها و امکانات مختلف بتونید رفعش کنید ولی اگر مشکل درست شناسایی نشه جدیدترن روش ها  و ابزارهارو هم بکار بگیرید راه به جایی نخواهید برد

و نهایتا سازگاری و توافقات درونی منجر به ایجاد توانایی و قدرت در شخص می‌شود. زمانی که همه رفتارهای کلامی و غیر کلامی شما از نتیجه مورد نظری که قرار هست حاصل شه حمایت کنه، کشمکش‌های درونی به حداقل ممکن خواهد رسید. در این شرایط تمام بخش‌های فرد با هم هماهنگ میشن تا به نتیجه ای که براش برنامه ریزی شده برسن.

 

اصطلاحات انگلیسی مربوط به مقاله برای دستیابی به منابع بیشتر