صحبت‌های بنیان‌گذار یک اپلیکیشن ناموفق 

 

موضوع کسب و کار : اپلیکیشن تناسب اندام متمرکز بر برنامه های بدنسازی و مربیگری خصوصی

نوع کسب و کار : آنلاین

زبان : انگلیسی

بنیانگذار : Jack Ellis

دلایل شکست :

  • کمبود دانش و تجربه در توسعه کسب‌وکار و بازاریابی
  • توهم همه چیزدانی و من خیلی خاص هستم

مدت زمان پیاده سازی : یک سال
درآمدزایی : صفر

اپلیکیشن تناسب اندام متمرکز بر برنامه های بدنسازی و مربیگری خصوصی چیزی بود که جک برای تمرکز روی آن،  از کار تمام وقت‌ش انصراف داد. خودش به تنهایی بودجه پروژه را تامین و روی آن کار میکرد. پس از صرف زمان زیاد روی ساخت اپلیکیشن و همان تصور اشتباه رایج در بسیاری از افراد که ” مشتری ها خودشان پیدا میشوند” هیچ استقبالی از اپلیکیشنی که ایجاد کرده بود نشد و کار روی آن را متوقف کرد.

جک الیس یک کارآفرین جوان اصالتاً انگلیسی ست که در حال حاضر با همسر و دخترش در کانادا زندگی میکند. علاقه ویژه ای به ترک شغل و کار تمام وقت روی ایده‌هایش دارد. یکبار به خاطر تجربه پایین و خوش خیالی رایج بین کارآفرینانی که هنوز سرشان به سنگ نخورده، ایده اش بعد از پیاده سازی با شکست در جذب مشتری مواجه میشود و شکست میخورد ولی از تجربیات شکستش درس میگیرد و در حال حاضر یک کارآفرین موفق است.

جک در حال حاضر کسب و کار فعلی اش به نام  Fathom Analytics را مدیریت میکند

در این مطلب جک از تجربه راه اندازی اولین ایده‌اش میگوید. نکات ریز ولی مهمی در صحبت هایش است که وقتی با کارآفرینانی که تجربه کمتری دارند صحبت میکنم به دفعات تکرار میشود. نکاتی که آرزو میکنم ای کاش قبل ازینکه منابع مادی و معنوی زیادی را از دست بدهند متوجه شان شوند.

این کسب و کار را برایتان انتخاب کردم زیرا عامل شکستش یکی از رایج ترین عوامل شکست کسب و کارهای نوپا ست.

 

ماجرای استارتاپی در حوزه برنامه بدنسازی که شکست خورد

حدودا 8 سال پیش بود که از کارم استعفا دادم تا روی پروژه خودم کار کنم بیست سال بیشتر نداشتم  و تصور میکردم همه چیز را میدانم.  روی ساخت اپلیکیشنی متمرکز شدم که شبیه برنامه های فیتنس بود با این تفاوت که روی بادی بیلدینگ و مربیگری تمرکز داشتم. تنها کار میکردم و بودجه راه اندازی پروژه هم از سرمایه شخصی خودم بود.

تخصص من در حوزه نرم افزار و برنامه نویسی‌ست و از 13 سالگی با زبانهای برنامه نویسی وب ، مانند PHP کار کرده ام. اکثر اوقات فراغتم صرف تقویت مهارت‌های برنامه نویسی میشد و نرم افزارهای غیرتجاری زیادی نوشتم که این امکان را برایم فراهم کرد که در کالج به صورت پاره وقت مشغول به کار شوم و بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی دعوت به کار شوم. با‌این‌حال ، همیشه در ذهنم این بود که می‌خواهم شرکت خودم را راه‌اندازی کنم. از کودکی فعالیتهای تجاری کوچکی داشتم مثل فروش شیرینی ، شستن ماشین ها و فروش هاست و دامنه . اما این ایده، ناشی از علاقه ای بود که به وزنه برداری داشتم. . متوجه شدم از اپلیکیشن های موجود در بازار راضی نیستم و فکر میکردم افراد زیادی هستند که نارضایتی مشابه من را دارند.

بنابراین، دو علاقه ام یعنی فناوری و تناسب اندام را ادغام کردم و به این نتیجه رسیدم که بهتر است از شغلم استعفا دهم و روی ایده‌ام بصورت تمام وقت کار کنم.

از زمانیکه تصمیم گرفتم این ایده را پیاده‌سازی کنم تا زمانیکه به نظر خودم آماده رونمایی شد یکسال طول کشید . من وسواس زیادی روی جزئیات داشتم و میخواستم یک محصول عالی پیاده‌سازی کنم و همین باعث شد هفته ها درگیر مواردی شوم که در اصل ماجرا تاثیر زیادی نیست. یکی از بزرگترین موانع پیاده‌سازی نرم‌افزارها یا اپلیکیشن‌ها درگیر شدن در جزئیات بی‌اهمیت و کمال گرایی برای ارائه بهترین کار است.

 برعکس شما باید سریع حرکت کنید و سیستمی را برای خروج از تفکر دایره ای پیدا کنید. همچنین ، زمانی را برای برنامه ریزی اختصاص دهید، اما سعی نکنید همه چیز را به طور همزمان پیاده سازی کنید. برای یک مورد برنامه ریزی کنید، اجرا کنید، تکرار کنید. اگر سعی کنید همه چیز را از همان ابتدا درنظر بگیرید با مشکل روبرو می شوید. زیرا در ابتدای پروژه نمیتوانید همه چیز را بدانید ، بنابراین دست از تلاش برای اینکه یک کار بدون عیب و نقص ارائه کنید بردارید . تنها زمانی باید برای درنظر گرفتن جزئیات تلاش کنید که قرار است پروژه را برون‌سپاری کنید و تیم خارجی به آن جزئیات نیاز دارد.

اینکه لازم نبود به کسی برای برآورد نتیجه کارم پاسخگو باشم باعث شد در مدیریت زمان خیلی ضعیف عمل کنم. و از طرف دیگر صادقانه بگویم ، هیچ علاقه ای به شراکت با کسی نداشتم. زیرا فکر میکردم اولا نصف کنترل از اختیارم خارج میشود و دوما سودی که میتواند کلش برای من باشد تقسیم میشود. این دیدگاه یکی از احمقانه ترین و خطرناک ترین نظرات تجاری من بود که من را خیلی عقب انداخت.

بعد از آماده شدن برنامه بصورت خیلی پراکنده و بدون هدف در تویئتر و اینستاگرام پست گذاشتم که نهایتا هیچ فایده ای هم نداشت. (این دقیقا همان دلیلی است که اهمیت تدوین استراتژی محتوایی و استراتژی بازاریابی را نشان می‌دهد)

شاید برای بسیاری از استارتاپ‌ها از یک جایی به بعد کارها آنطور که باید پیش نرفته باشد ولی در مورد ایده من از بیس مشکل وجود داشت. چون من تصور میکردم مشتری ها پشت در منتظر ایستاده اند تا من یک محصول ایجاد کنم. من هیچ چیزی درباره ایجاد و جذب مخاطب نمی دانستم ، و این بزرگترین درسی بود که ازین تجربه تلخ گرفتم. من هیچ دانش و تجربه ای از نحوه بازاریابی موثر نداشتم ، و تنها کاری که انجام دادم این بود که برای تبلیغات فیس بوک هزینه کردم تا یک لیست ایمیلی ایجاد کنم.

 

اگر میخواستم دوباره روی این ایده کار کنم

  • اول از همه مطمئن شوید آیا این مشکلی هست که مردم می دانند که دارند.

اگر هیچ‌کس این مشکل را ندارد یا حتی متوجه نیست که این مشکل را دارد دیگر مهم نیست محصول یا اپلیکیشن تان چه قدر امکانات فوق العاده دارد زیرا  آنها از آن استفاده نمی کنند

  • سریع باشید و سعی کنید بعد از بازه های زمانی کوتاه مدت محصول یا سرویستان را ارائه کنید و  بازخورد بگیرید
  • جامعه ای از مخاطبینی ایجاد کنید که در مورد آنچه میسازید اشتیاق و علاقه دارند
  • نگران کامل و بی عیب و نقص بودن محصول یا خدماتتان نباشید این نگرانی را بگذارید برای زمانیکه شرکت بسیار بزرگی شدید.
  •  سعی نکنید تمام نیازهای احتمالی مشتریان بالقوه را پیش بینی کنید اجازه دهید بازخوردهای مشتریان واقعی هدایتگر برنامه های توسعه و بازسازی شما باشد.

دهها مورد دیگر را میتوانم با شما به اشتراک بگذارم که در موفقیت یا شکست کسب و کار بسیار موثر است

در مورد منابع کارآفرینی مورد علاقه ام من پادکست Build Your SaaS را دوست دارم و قبلاً به Mixergy گوش می‌دادم. کتابها و مقالات زیادی مطالعه میکنم بویژه در حال حاضر پادکست های ست گادین را گوش میدهم.